ورود کاروان سیدالشهدا علیه السلام به کربلا
حال و روزش با نوای عشق بهتر میشود هرکه چشمش در میان روضهها تر میشود این دل سنگم که جای خود،شنیدم از کسی ریگ های دشت با نام تو گـوهـر میشود نوکری پستم ولیکن دلخوشم ازاینکه من روزگـارم با غـلامـی شـمـا سـر میـشود از شما دورم ولی شب های جمعه این دلم میپـرد تا صحـن تو، مثل کبـوتر میشود با نـوای یا حسین و ذکـر شـور یا حـسن دل اسـیــر نـام هـای دو بـرادر مـیـشـود کاروان را باز گـردان ای عزیز فـاطمه در همین جا قلب زینب زار و مضطر میشود بـاز گـرد آقـا که با دست پـلـیـد حـرمـلـه غـنچـۀ شش مـاهـۀ بـاغ تو پرپـر میشود دخترت بی سایبان و خواهرت بی همسفر جعفرت بیپیکر و عون تو بیسر میشود چـند روز بعـد در این سرزمین پُـر بـلا صحبت از دزدیدن خلخال و معجر میشود چند روز بعد در گـودال بین تـیغ و تـیر حنجـرت درگـیر با تیـزی خنجـر میشود |